معرفی کتاب خدا می خواست زنده بمانی

این کتاب خاطرات اطرافیان و دوستان شهید علی صیاد شیرازی را در بردارد. در «خدا می‌خواست زنده بمانی» همسر، خواهر، برادر، هم‌رزمان، همکاران و دختر شهید صیاد شیرازی به بازگویی خاطراتشان پرداخته‌اند و فاطمه غفاری آن‌ها را به گونه‌ای بازنویسی کرده که گویی متن کتاب بر اساس مصاحبه‌هایی از مادر روایت شده است. «روایت فتح» ناشر این کتاب است.

  همیشه توی زندگیم با علی به این فکر می کردم که اگر علی نباشد، حتی یک دقیقه هم نمی توانم زندگی کنم، اما حالا ماه‌ها است که علی رفته و من دارم زندگی می کنم؛ بدون علی.

  اینها جملاتی از همسر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی است که در ابتدای کتاب "خدا می خواست زنده بمانی" از سری مجموعه کتابهای از چشم‌‌های انتشارات روایت فتح آمده است.

  این کتاب برای نخستین بار در سال 1384 منتشر شد. این کتاب بازنویسی خاطرات اطرافیان و دوستان شهید صیاد شیرازی است به گونه‌ای که متن کتاب «خدا می‌خواست زنده بمانی»، بر اساس مصاحبه‌هایی از مادر، همسر، خواهر، برادر، هم‌رزمان، همکاران و دختر شهید صیاد شیرازی روایت شده است.

  مخاطب با مطالعه این خاطرات با زندگی شهید صیاد شیرازی همراه می‌شود، زندگی‌ای که سراسر با سعی و تلاش و غوطه خوردن در سختی‌ها همراه بود. از غائله‌ سیستان و بلوچستان، کردستان، گنبد، خلق عرب تا مرصاد، که هر کدام از زبان یکی از همراهان صیاد شیرازی در آن زمان بازگو شده است.

  در قسمت دیگری از این کتاب و از چشم امیر ناصر آراسته می خوانیم:

  سال پنجاه و سه من یک جوان بیست و دو ساله بودم. در دانشکده افسری درس خوانده بودم و رسته‌ام توپخانه بود.  دانشجوی مرکز توپ خانه و شاگرد سروان صیاد شیرازی بودم، استاد هوا سنجی و زبانم انگلیسیمان.

یک استاد باسواد و منظم بود؛ خیلی منظم و با کارهای عجیب. کلاس درس را با بسم الله الرحمن الرحیمم شروع می کرد.  ورقه‌ای داشت که اوقات شرعی را تویش نوشته بو و همیشه همراهش بود. توی صحرا و وقتی که آفتاب مغزمان را به جوش می اورد نماز می خواند و منتظر خنک شدن هوا و یا برگشتن به دانشکده نمی شد.

  در ادامه کتاب "از چشم‌ها" خاطرات امیر رنجبر نیکدل، صدیقه صیاد شیرازی، سعید صیاد شیرازی، امیر آرام، عفت شجاع (همسر شهید صیاد شیرازی) و.... آمده است.

"  خدا می خواست زنده بمانی" نوشته فاطمه غفاری هفتمین کتاب از مجموعه‌ی  از چشم‌هاست